بیا بنویسیم.
برای بهتر شدن.
برای نفس کشیدن.
برای زیستن تا وقتی به آن زندهایم.
بیا از نو این توهمات از هم گسیخته سرگردان را که مثل کلاف در هم پیچیده و گره کور خورده بنویسیم. بیا به آشوبمان التیام ببخشیم و به ذهن عصیانگرمان فرصت ظهور دهیم.
شاید نوشتن آخرین بازمانده ما روی زمین باشد.
بازماندهای که تاریخ میشود و آینده را با تمام خوب و بدش نظاره میکند. شاید تکهای از روح و جان ما باید با این کلمات برای همیشه زنده بماند.
تا وقتی که زندهایم.
تا وقتی با هر طلوع به زندگی دوباره دعوت میشویم. حالا که سپیده صبح نوید میدهد هنوز نمردهایم.
برای انبوه اندوه یا فوران شادی.
برای فنا یا جاودانگی.
بیا بنویسسیم.
از ما تنها همین کلمات است که میماند.
حالا که نمردهایم نباید به مرگ زودرس رضا دهیم.